نه هر صداست که باقی بماند
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۶۳۶۸۳
عبارت "تنها صداست که میماند" اگر چه دست مایه تبلیغ و تزیین بسیاری شده اما در قامت برخی چنان خوش نشسته است که خاطره اش سفر چندین و چندساله را به راحتی پشت سر میگذارد و همچنان در جان و دل باقی است و پیچیدن صدای آوازش در گوش هنوز هم دلنشین است.
به گزارش خبرنگار ایمنا، راز این صدای ماندگار تنها به شش دانگ حنجره، صوت آواز و نام و شهره نیست، نقل قول ها بسیار است از خوش رویی و خضوع همیشگی اش که در مجلس غریب و آشنا بی اندازه مهربان و متوازع بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عبارت "تنها صداست که میماند" اگر چه دست مایه تبلیغ و تزیین بسیاری شده اما در قامت معدود آدمهایی چون تاج اصفهانی چنان خوش نشسته است که خاطره اش سفر چندین و چندساله را به راحتی پشت سر میگذارد و همچنان در جان و دل باقی است و پیچیدن صدای آوازش در گوش هنوز هم دلنشین است. همه اساتید تاج ، او را خوانندهای صاحب سبک میدانند؛ بسیار به شعر مسلط و محفوظات شعر بسیار زیاد! اساتیدی که خود هرکدام از نام اوران آواز و موسیقی این سرزمین هستند؛ از سید رحیم اصفهانی، نایب اسدالله، و میرزا حسین ساعتساز گرفته تا خضوعی، میرزا حسین ساغت ساز، حبیب شاطر حاجی و.. .
نغمه های پدر و صدای خوانندگان در روحی یک کودکمردم کوچه بازار جلال کوچک را به واسطۀ اسم پدر، «تاج زاده» خطاب می کردند. پدر تاج، شیخ الواعظین فرزند خود را به مدرسۀ علمیه واقع در بازارچۀ رحیم خان که نزدیک مسجد رحیم خان بوده می فرستد. اولین زمزمه های تاج زاده با نواهای آمیخته از نغمه های پدر و روحانیون اصفهان و صدای خوانندگان در قالب روح کودکیش خود را نشان می دهد و باعث می شود که به واسطۀ داشتن صوت خوش در قالب قرائت قرآن و موذنی این هنر هم انس با وجودش، یعنی آواز را آشکار کند.
به نقل نوید نوروزی، خواننده و پژوهشگر موسیقی، جلال تاج اصفهانی اولین خاطره را که باعث شد پدرش به صدای او پی ببرد چنین توصیف می کند: « یک روز وقتی از مدرسه می آمدم سرشار از سرور و شادی برای اولین بار توی کوچه آواز سر دادم. وقتی به خانه رسیدم، پدرم مرا صدا کرد. خیلی وحشت کردم. فهمیدم که صدایی به گوشش رسیده و فکر کردم که مرا صدا کرد که تنبیه کند، ولی وقتی به نزد او رفتم. گفت:پسرم تو صدای خوبی داری و در خلال اینکه به مدرسه می روی و درس می خوانی، به تو آوازهای اصیل ایرانی را یاد می دهم و در این هنگام من نه ساله بودم.»
دکتر بهمن بوستان می نویسد که استاد تاج در گفتگویی اظهار می داشت « در حدود سن نه سالگی صدای اکثر مداح ها و اهل منبر و حتّی تعزیه خوان ها را تقلید می کرد و به سیاق آنها آواز می خواندم. در حالیکه نه اسم مقام های آوازی را می شناختم و نه نام گوشه ها را.»
آموزش گوشههای دستگاههای موسیقی ایرانی در رادیودر سال ۱۳۱۹، وقتی که ۳۷ ساله بود همکاری با رادیو را شروع کرد و از ۱۳۲۸ به همکاری با رادیو اصفهان پرداخت. ضمن خوانندگی، سرپرست نوازندگان رادیو اصفهان شد و در رادیو به اجرای برنامههایی با تار اکبرخان نوروزی و برنامه آموزش گوشههای دستگاههای موسیقی ایرانی پرداخت. در سنین جوانی بنا به ارشاد قطب السادات تاج چندی را نزد شیخ خزعلی گذراند و پس از فروپاشی دستگاه شیخ، به رشت، تهران و اصفهان سفر کرد و در اصفهان ساکن شد.
تاج اصفهانی ۸۷ ساله بود که در آذرماه ۱۳۶۸، در زادگاهش، اصفهان، دار فانی را وداع گفت و دلهای بسیاری در آتش فراغش سوخت. تاج در نظر صاحب نظران در انتخاب و ادای شعر و مناسب خوانی استادی کم نظیر است. دارای تحریرهای متنوع و منحصر به خود با ضربات تحریر بسیار قدرتمند! این استاد آواز اما علاوه بر صدای خوش و جا گذاشتن آثار بسیار ماندگار دارای خصوصیتهای اخلاقی بسیار والایی بوده است. پرورش شاگردان با سواد و نذر آنچه خود داری برای شاگردان، از فضیلیت های اخلاقی او در زمان استادی است. از شاگردان تاج که حالا هرکدام برای خود استادی هستند میتوان به علی اصغر شاهزیدی، محمدتقی سعیدی، علیرضا افتخاری، سیدرضاطباطبایی و حمید رضا نوربخش اشاره کرد.
کسی به خاطر ندارد او حتی یک بار از کسی بد بگویدمحمدرضا شجریان تاج اصفهانی را اینگونه توصیف کرده است: «... شادروان تاج مردی بود سلیمالنفس و با مناعت طبع؛ هرگز در طول مدت زندگی اش به خاطر مال دنیا و مسائل مادی به کسی کرنش نکرد و به این خاطر مدح کسی را نگفت و از همه تعریف و تمجید میکرد و همه را با نام خیر یاد میکرد، شاید کسی به خاطر نداشته باشد که او حتی یک بار از کسی گلایه کند یا از کسی بد بگوید او حتی اگر از کسی رنجشی میدید و خاطرش آزرده میشد، این رنج و آزردگی را با سکوت بزرگوارانهای تحمل میکرد. تاج از استادانش با احترام فراوانی یاد میکرد. با دوستانش با مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و حتی تا آخرین روزهای عمرش به اغلب دوستانش سرکشی و احوال پرسی میکرد. او با شاگردانش نیز عطوف و مهربان بود و مانند پدری خود را موظف به غمخواری آنان میدانست... .»
اکبر گلپایگانی در مورد ویژگیهای اخلاقی زنده یاد تاج اصفهانی گفته است: «سه چیز مهم در نظر آقای تاج اصفهانی همیشه در اولیوت قرار داشت اول خدا دوم مردم و سوم خانواده. پول و ثروت و شهرت برای این هنرمند بزرگ اصلا ارزشی نداشت و اخلاقیات برای وی بسیار مهم بود. بدون شک ایشان یکی از بااخلاقترین هنرمندان موسیقی ما بودند.تاج اصفهانی در کار خودش استاد بود و جزو چند نفری بود که در کار خودش نابغه بود. ایشان به همراه آقایان کسایی و جلیل شهناز واقعا نابغه بودند. این بزرگان حکم عتیقه را برای موسیقی ایران دارند، یعنی با گذشت زمان ارزششان بیشتر و بیشتر میشود. تاج اصفهانی یک اسطوره در موسیقی ایران است و مثل ایشان در تاریخ موسیقی کم هست. اقای تاج فقط خوانندگیاش نبود که ایشان را متمایز از بسیاری هنرمندان کرده بود بلکه عشق به خدا، عشق به مردم که باعث شده بود مردم همیشه حمایتش کنند بویژه مردم اصفهان که تعصب خاصی نسبت به این هنرمند بزرگ دارند و سوم عشق به خانواده که باعث شده بود ایشان علاوه بر هنر از نظر اخلاقی هم متمایز از بسیاری هنرمندان باشند.»
به گزارش ایمنا، تاج در آخرین روزهای عمرش با قدرتی که در مناسب خوانی داشت، این شعر را از پژمان بختیاری می خواند:« این بود عاقبت ثمر باغبانیم...» آخرین اثری که از او ضبط شده است، در منزل آقای شجریان با نی استاد حسن کسایی است که تاج در آواز دشتی درد دل خود را به روزگار می گوید:
تاجم نمی فرستی تیغم به سرمزن/ مرهم نمی گذاری زخم دگر مزن
هنر تاج و اخلاق و شخصیت او اسطوره ای است در موسیقی ایران که تاثیر آن در روند رشد فرهنگ و هنر موسیقی به هیچ وجه قابل انکار نیست. تاثیر او بر تاریخ آواز خوانی مهم ترین و بزرگ ترین رویداد تاریخ آواز در ایران است.
کد خبر 399490منبع: ایمنا
کلیدواژه: موسیقی موسیقی سنتی موسیقی اصفهان اصفهان محمدرضا شجریان شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۶۳۶۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دنیا باید منتظر کسی که پول دارد بماند!/ کشتن انسانها بدون ترس
به گزارش خبرنگار مهر، ایوب آقاخانی نویسنده و کارگردان تئاتر و نمایشهایی رادیویی که در فعالیتهای رادیویی خود به سراغ آثار مطرح و تأثیرگذار ادبیات و ادبیات نمایشی جهان میرود و این آثار را در قالب نمایش رادیویی کارگردانی و به مخاطب ارائه میدهد، به سراغ رمان «بیلی بتگیت» ادگار لارنس دکتروف نویسنده آمریکایی رفته است.
«بیلی بتگیت» که روایتگر ورود پسری ۱۵ ساله به یک باند تبهکاری است، برنده جایزه انجمن ملی منتقدان کتاب آمریکا و جایزه پن/ فاکنر برای داستان و همچنین کاندیدای دریافت جایزه ادبی پولیتزر شده است.
در سال ۱۹۹۱ و با کارگردانی رابرت بنتون فیلمی با اقتباس از رمان «بیلی بتگیت» ساخته و اکران شد. در این فیلم بازیگرانی چون داستین هافمن، نیکول کیدمن، استیون هیل، استیو بوشمی و بروس ویلیس به ایفای نقش پرداختند.
ایوب آقاخانی علاوه بر کارگردانی، اقتباس و تنظیم برای رادیوی نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» را بر اساس رمان دکتروف و با ترجمه احسان برکت بر عهده داشته است.
بازیگران حاضر در قسمت سوم این نمایش رادیویی به ترتیب ایفای نقش عبارتند از شیرین بیده در نقش بیلی بتگیت، پریسا مقتدی در نقش لولا، بابک داداشپور در نقش ایروینگ، احمد لشینی در نقش شولتز، اکبر مولایی در نقش برمن، محمد شریفیمقدم در نقش میکی.
فرشاد آذرنیا افکتور، رضا طاهری صدابردار، شهلا نیساری تهیهکننده، دیگر عوامل نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» هستند.
در سومین قسمت نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» با مدتزمان ۱۷ دقیقه و ۵۹ ثانیه، بیلی برای لولا از کشتهشدن مامور آتشنشانی توسط شولتز میگوید و تاکید میکند که شولتز از کشتن آدمها هراسی ندارد و به راحتی درباره قتلهای خود حرف میزند. لولا از بیلی میپرسد که آیا به کسی آنقدر علاقهمند شده است که سرنوشت او برایش مهم شده باشد و بیلی از ربکا نام میبرد. لولا میگوید که دلبستن زیادی به دیگری اشتباه است زیرا از دید لولا زندگی یک معامله است.
بیلی در یک مهمانی پی میبرد که شولتز به لولا علاقهمند شده است. لولا در هنگام شام شروع به یاد دادن آداب غذاخوردن به شولتز میکند و شولتز به خاطر علاقهای که به لولا دارد بدون هیچ ناراحتی حرفهای او را میپذیرد.
شولتز به یک بانک مراجعه میکند و به بیلی میگوید که نزد رییس بانک برود و به او بگوید که شولتز قصد دارد در حساب بانکی خود مقدار زیادی پول واریز کند. شولتز قصد دارد بانک را در اختیار خود بگیرد. شولتز معتقد است دنیا باید منتظر کسی باشد که پول دستاش است.
با هم سومین قسمت از نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» را بشنویم.
کد خبر 6095196 فریبرز دارایی